وصیتنامه| شهيد هانى خسروى: تا آخرين قطره خونم سنگر اسلام را ترك نخواهم كرد
جمعه, ۱۵ دی ۱۳۹۶ ساعت ۲۳:۱۰
یکم اردیبهشت 1341، در روستای لکان از توابع شهرستان خمین به دنیا آمد. پدرش محمدعلی، کارگر بود و مادرش غنچه نام داشت. تا پایان دوره راهنمایی درس خواند. از سوی بسیج در جبهه حضور یافت. دوازدهم دی 1362، با سمت تیربارچی در سردشت هنگام درگیری با نیروهای حزب کومله بر اثر اصابت گلوله به سینه، شهید شد. مزار او در شهرستان زادگاهش واقع است.
وصیت نامه شهيد هانى خسروى
بسم الله الرحمن الرحيم
ولا تحسبن الذين قتلو فى سبيل الله اموتا بل احياء عند ربهم يرزقون
گمان نكنيد آنان كه در راه خدا کشته می شوند، مرده اند بلكه آنان زنده هستند. و نزد خداوند متعال روزى مى خورده اند.
آنقدر به جبهه مى روم و مى جنگم تا شهيد شوم اى جوانان نكند در رختخواب بميريد كه حسين (ع) در ميدان نبرد شهيد شد.
اى جوانان مبادا در غفلت بميريد كه على در محراب عبادت شهيد شد.
مبادا در حال بى تفاوتى بميريد كه على اكبر حسين (ع) در راه حسين و باهدف شهيد شد.
اى مادران مبادا از رفتن فرزندانتان به جبهه جلوگيرى كنيد. كه فردا در محضر خدا نمى توانيد جواب زينب را بدهيد كه تحمل 72 شهيد را نمود.
اى مادرم مىخواهم كه مانند زينب كه تحمل فراق 72 تن شهيد را كشيد تو هم تحمل من را كه در راه خدا رفتم داشته باشى و هيچگونه گريهاى براى من نكنى كه اگر گريه كنى ناراحت هستم. در امام بيشتر دقيق شويد و سعى كنيد كه عظمت او راه بيابيد و سلام مرا به رهبر عزيزم برسانيد و بگوييد تا آخرين قطره خونم سنگر اسلام را ترك نخواهم كرد و حسين هم در عاشورا جنگ تا آخرين قطره خون خود كرد.
مادر من از اول از اين دنيا مى ترسم كه يك بار در حالی بميرم كه گناه زيادى داشته باشم و از آخرت خود و از آن دنيا كه على (ع) مى گفت من از آن دنيا مى ترسم آن كه على بود مى ترسيد از آن دنيا ما كه يك بنده خدا هستم و اى پدر جان تو كه پدرى بود مانند حسين كه على اكبر را كفن پوشيده و روان جنگ كرد و سلام من به تو پدرى كه هميشه دركوههاى سربه فلك كشيده كار كردى و زحمت كشيدن نان براى من آوردى تا جوان صالح و خدمتگذار اسلام باشم و سلام من به تو پدرم كه هميشه در معدن ها بودى تا پسرانت مانند من و عقيل كه همه از خوبى آن جوان حرف مى زند.
پدر و مادر در آخر حرف هاى من مى خواهم كه گريه براى من نكنيد ، مسلم جان به حرف هاى پدرم گوش بده و هميشه نمازهاى خود را به وقت بخوان و هميشه امام خمينى را دعا كن
خدايا خدايا تا انقلاب مهدى خمينى را نگهدار. تاريخ : 18/9/1362
منبع: اداره اسناد و انتشارات بنیاد شهید و امور ایثارگران استان مرکزی
بسم الله الرحمن الرحيم
ولا تحسبن الذين قتلو فى سبيل الله اموتا بل احياء عند ربهم يرزقون
گمان نكنيد آنان كه در راه خدا کشته می شوند، مرده اند بلكه آنان زنده هستند. و نزد خداوند متعال روزى مى خورده اند.
آنقدر به جبهه مى روم و مى جنگم تا شهيد شوم اى جوانان نكند در رختخواب بميريد كه حسين (ع) در ميدان نبرد شهيد شد.
اى جوانان مبادا در غفلت بميريد كه على در محراب عبادت شهيد شد.
مبادا در حال بى تفاوتى بميريد كه على اكبر حسين (ع) در راه حسين و باهدف شهيد شد.
اى مادران مبادا از رفتن فرزندانتان به جبهه جلوگيرى كنيد. كه فردا در محضر خدا نمى توانيد جواب زينب را بدهيد كه تحمل 72 شهيد را نمود.
اى مادرم مىخواهم كه مانند زينب كه تحمل فراق 72 تن شهيد را كشيد تو هم تحمل من را كه در راه خدا رفتم داشته باشى و هيچگونه گريهاى براى من نكنى كه اگر گريه كنى ناراحت هستم. در امام بيشتر دقيق شويد و سعى كنيد كه عظمت او راه بيابيد و سلام مرا به رهبر عزيزم برسانيد و بگوييد تا آخرين قطره خونم سنگر اسلام را ترك نخواهم كرد و حسين هم در عاشورا جنگ تا آخرين قطره خون خود كرد.
مادر من از اول از اين دنيا مى ترسم كه يك بار در حالی بميرم كه گناه زيادى داشته باشم و از آخرت خود و از آن دنيا كه على (ع) مى گفت من از آن دنيا مى ترسم آن كه على بود مى ترسيد از آن دنيا ما كه يك بنده خدا هستم و اى پدر جان تو كه پدرى بود مانند حسين كه على اكبر را كفن پوشيده و روان جنگ كرد و سلام من به تو پدرى كه هميشه دركوههاى سربه فلك كشيده كار كردى و زحمت كشيدن نان براى من آوردى تا جوان صالح و خدمتگذار اسلام باشم و سلام من به تو پدرم كه هميشه در معدن ها بودى تا پسرانت مانند من و عقيل كه همه از خوبى آن جوان حرف مى زند.
پدر و مادر در آخر حرف هاى من مى خواهم كه گريه براى من نكنيد ، مسلم جان به حرف هاى پدرم گوش بده و هميشه نمازهاى خود را به وقت بخوان و هميشه امام خمينى را دعا كن
خدايا خدايا تا انقلاب مهدى خمينى را نگهدار. تاريخ : 18/9/1362
نظر شما